Thursday, August 28, 2008

دوستی با تاریخ مصرف..اینم یه مدلشه...

خوب اینم یه مدل دوسته جدید که باهاش برخورد کردم.اینم جالبه.ندیده بودم این مدلی :دی
پووووف.آدم رفاقتها رو میبینه که چجوری بوی جوراب میده

یکی از دوستهام یه سایت زد به اسمه ... بماند چه اسمی...
مطمئنم خیلی ها توی امضام دیدن.چون فکر می کردن ماله منه

بهر حال تا حده توانم اونجا کمک کردم ولی بعد از یک مدت که نرفتم، دیدم یوزرم شده کاربره عادی
حالا اونش مهم نیست.اما جالبیش این بود که با همین دوستم داشتم حرف می زدم
به شوخی بهش گفتم توی مجید آنلاین وقتی میخوایم مدیری رو خلع کنیم، قبلش بهش اطلاع میدیم
اینم نه گذاشت نه برداشت ورداشت گفت آره مانی از وقتی تو از اینجا رفتی _ منظور سایت خودش بود _ سایت کلی پیشرفت کرده و چمی دونم بالا اومده و اینها.کلی چرت و پرت بهم گفت و من مونده بودم مات و مبهوت که واقعن عجب دوستی داشتم و خبر نداشتم...


می ام فقط یه چیز بهش گفتم، گفتم بعضی آدمها هستن که دستتو تا آرنج عسل کنی و بدی بهشون، آخرش هم دستتو گار می گیرن.جنسشون همین هاینه.می فهمی که؟

البته فکر نکنم قدرته درکه این بنده خدا این همه باشه.اما خوب برام جالب بود
اون زمانی که لینکه سایتشو توی امضام گذاشته بودم خوب بودم
اون زمان که برای افتتاحه سایتش تاپیک زدم و طرح زدم خوب بودم
اون زمان که وقت می ذاشتم توی انجمن هاش خوب بودم
اون زمان که خیلی از دوستهام بخاطره من اومدن تو سایتش خوب بودم
اما بعد بد شدم
تاریخ مصرفم تموم شد
به همین آسونی
حتی اونقدردرک و فهم نداشت که بگه این دختره ی دیوانه توی سایتم زحمت کشیده، این چه حرفه مفتی ئه که دارم می زنم بهش؟ نکنه ناراحت بشه؟

در کل
فکر کنم یه بارکد بزنم توی پشیونیم خیاله خودم رو راحت کنم :دی

یه چیزی خوندم دیروز دلم رو گرفته بودم روی زمین قلت می زدم.
بگم شما هم بخندین
لایحه ی جدیده دولت
که به موجبه اون خانومها برای نفقه ای که از شوهرانشون میگیرن باید مالیات به دولت پرداخت کنننننننن !!!!

فکر کننننن !!!!

خیلی هم به حقوق زنها دارن احترام می ذارن
که مالیات هم بگیرن


فکر کن.پس فردا باید بچه ها مالیاته پول تو جیبی ای که از باباشون میگیرن هم بدن

می واقعن به اینهمه اعتماد به نفس تبریک میگم.خدا قوت عرض می کنم.
نه جدی میگم.شوخی ندارم که.خیلی همت می خواد _ و صد البته رو هم زیاد می خواد _ که زن رو نصفه انسان حساب می کنن ... ارثیه نصف، دیه نصف، زن بخواد طلاق بگیره از شوهرش خواهر و مادرش باید به هم پیوند بخوره اما مرد می تونه چهار تا چهار تا زن داشته باشه و زن اگر برای این دلیل از شوهرش اطلاعته چیزی _ جنسی..چمی دونم چجوری بگم خوب :| _ نکنه، شوهرش این حق رو داره بهش نفقه نده.من نمی دونم مگر نفقه رو برای اون کار از شوهرش میگیره هر زنی؟؟؟؟ بعد فرقش با خانومهای فاسدی که بدنشون رو برای پول در اختیاره بقیه می ذارن چیه؟


حالا در کل، به می چه.می که مزدوج نشدم.اگر هم خدای نکرده مزدوج شدم، مالیات که سهله، کوفت هم تقدیم نمی کنم :| ...


/


اوممم.شرمنده کمتر می نویسما، اما اصلن حس و حاله کاری نیست.فقط گاهی میشینم الکی توی فتوشاپ خط خطی می کنم
ولی خوب امروز یه کاره جدید شروع کردم.امیدوارم زودتر تموم بشه.خودم که تا اینجا خیلی دوستش دارم ^.^

راستی نگفتین چه جونوره خونگی ای بگیرم؟ می یک همستر داشتم خیلی بی شهور و بی هدب بود، اما دختر دائی ام یکی داره گفت واقعن درکش بالاهه.البته همونطور که در بالا گفتم بین آدمیزاد ها هم همه نوع پیدا میشه، دیگه چه توقعی از جونورا میره؟ :دی


اما خوب اگه ساجسشن بدین که چی بگیرم خوبه
می خوام زود عادتی بشه
بزرگ نشه زیاد.ریزه میزه فینگیلی خوبه
البته یک جوجو دارما اما خوب نمیشه خونه ی خودمون بیارمش

همینا دیگه منتظرم
موفق باشین



Thursday, August 21, 2008

مرگ قو

سلام خوبین؟

می خوام امشب و همین العان یک شعره قشنگه قشنگه قشنگ بذارم.مطمئنم خیلی هاتون شنیدین و اونهایی هم که نشنیدن خوششون میاد ^.^


شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب مرگ تنها نشیند به موجی
رود گوشه ای دور وتنها بمیرد
درآن گوشه چندان غزل خواند آن شب
که خود در میان غزلها بمیرد
گروهی بر آنند کاین مرغ شیدا
کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد
شب مرگ از بیم ,آنجا شتابد
که از مرگ غافل شود تا بمیرد
من این نکته گیرم که باور نکردم
ندیدم که قویی به صحرا بمیرد
چو روزی ز آغوش دریا برآمد
شبی هم در آغوش دریا بمیرد
تو دریای من بودی,آغوش واکن
که می خواهد این قوی زیبا بمیرد


موفق باشین


Monday, August 18, 2008

50 سال بعد

سلام خوبین؟^.^
امروز یه متن ئه ته ئه فان و جالب دیدم.در مورد 50 سال دیگه هستش.
از حالا بگم می فقط نقل قول کردم.هیچ مسئولیتی در مورد این متن بر عهده بنده نمی باشد :| :دی

اینم از متن اصلی:

رادیو بی بی سی دیشب در تحلیل خبری خود گفت : در حالی که 20 سال است که از تجزیه وفروپاشی آمریکا می گذرد معلوم نیست که مردم ایران چراهنوز مرگ بر آمریکا می گویند


یکصدو شصت وسومین قطعنامه شورای امنیت در مورد فعالیتهای هسته ای ایران به تصویب رسید در عین حال رئیس آژانس هسته ای اعلام کرد علیرغم هشتصدو سی ودومین گزارش ایران در مورد فعالیتهای هسته ای هنوز ابهاماتی در این زمینه وجود دارد که امیدواریم به زودی بر طرف شود


قیمت هر سکه طلا امروز در بازار 60 میلیون تومان کاهش داشت واز یک میلیاردو دویست میلیون تومان به یک میلیارد وصدو چهل میلیون تومان رسید


به علت اتمام ذخایر نفت وگاز دولت در اطلاعیه ای از مردم عزیز ایرا ن خواست امسال در مصرف ذغال جداً صرفه جویی نمایند


یکی از نمایندگان مجلس خواهان کاهش سن ازدواج شد وی گفت دولت با تدابیر صحیح واصولی سعی دارد متوسط سن ازدواج دختران را از 50 سال به 45 تا 40 سال کاهش دهد


رئیس سازمان حمایت از حقوق مردان خواهان نقش ومشارکت بیشتر از سوی مردان در فعالیتهای اجتماعی شد وی گفت در نظام طبیعت اصولا مرد نیز مانند زن حق مشارکت در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی را دارد


نیروی انتظامی کرج چند سارق را که به سرقت دیش های ماهواره مردم اقدام می کردند دستگیر کرد ودیش های مسروقه را به صاحبانشان بر گرداند


شورای نگهبان 2999 نفر از 3000 کاندیداهای اصلاح طلب نمایندگی مجلس را رد صلاحیت کرد


به علت برخی مشکلات ونواقص چشم انداز 20 ساله باز هم تمدید شد


با مسدود شدن سایت قرآن دات کام تعداد سایتهایی که هنوز فیلتر نشده اند به سه عدد رسید


برای اولین بار ایران به دور دوم مسابقات جام جهانی راه یافت


علی دایی: هنوز قصدی ندارم که از دنیای فوتبال خدا حافظی کنم


کنفرانس "بررسی علل عدم محو اسرائیل از صفحه روزگار " با حضور اندیشمندان به زودی بر گزار می گردد


قیمت هر کیلو مرغ به هفت میلیون تومان رسید جالب است بدانید در 50 سال قبل مردم با هفت میلیون می توانستند یک اتومبیل بخرند


رئیس جمهور گفت: هشتاد سال است که از انقلاب اسلامی می گذرد وحالا وقت آنست که فکری به حال مشکلات ازدواج ومسکن جوانان بکنیم


سازمان هواشناسی اعلام کرد به علت شهاب باران آسمان مسیر زمین - مریخ وبر عکس از امشب به مدت 24 ساعت مسدود می باشد


روءسای جمهوری اسلامی انگلیس وجمهوری اسلامی آلمان از عمل نشدن وعدم اجرای صحیح اسلام در ایران ابراز نگرانی کردند


آگهی استخدام شرکت دام وطیور: به چند نظافتچی فنی با مدرک کارشناسی ارشد نیازمندیم {کسانی که دارای مدرک دکترایند در اولویت می باشند}


خطیب نماز جمعه تهران گفت : متاسفانه بعد از هشتاد سال که از انقلاب می گذرد همچنان نمی توانیم با آمریکا رابطه دوستی برقرار کنیم به سه دلیل اول اینکه اگر با آمریکا دوست شویم برای شرکت در انتخابات مردم به دهان چه کسی مشت گره کرده بزنند دوم اینکه مردم در تظاهرات مرگ بر چه کسی بگویند سوم اینکه رهبری از کار بیکار می شود از همه اینها گذشته مشکل اساسی دیگری هم هست وآن حمایت آمریکا از کودتای 28 مرداد صد سال قبل یعنی 1332است از سویی رئیس مجلس نیز گفته است اگر رابطه ما با آمریکا شکل گیرد اینبار مجبوریم به سفارت انگلیس یا آلمان حمله کنیم!! وی گفت مصیبت این نیست که ما دشمن داشته باشیم بلکه مصیبت روزی است که ما دشمن نداشته باشیم


رهبر معظم انقلاب طی حکمی خدا وند را به عنوان نماینده خود در کائنات منصوب کردند


با قوت گرفتن احتمال ظهور امام زمان علیه اسلام اصولگرایان ایران امروز رسما اعلام کردند که ما در صورتی با امام زمان بیعت می کنیم که ایشان طرفدار ولایت مطلقه فقیه باشند


امسال مراسم سالروز بیروزی انقلاب از 4 ماه به 5ماه افزایش می یابد


از این به بعد صدا وسیما برای انتخاب مجریان زن مسابقه ملکه زیبایی بر گزار می کند.


نیروگاه اتمی بوشهر به زودی به بهره بر داری می رسد.


فعلن همینو بخونین تا پست بعدی که مثل بچه ی آدم چیزی بنویسم ^.^
همینا
بابای

Sunday, August 17, 2008

هی تو.دوستی یا دشمن ^.^

خوب به سلامتی من برگشتم
می دونم که العان کلی خوشحالین و توی دلتون قند آب میشه و توی دل فحش میدین اه باز این دختر لوسه اومد با این وبلاگ لوس تر اش

بابا جان.نخون.پدره من.نخون.آخه مگه مجبوری؟ هم می خونه هم توی دلش فحش میده
با پا پس می زنه با دندون پیش می کشه.بساطی داریما :دی

هه.امروز یه متن جالب خوندم دوست دارم با شما شریک بشم.

مارها قورباغه ها را مي خوردند و قورباغه ها غمگين بودند

قورباغه ها به لك لك ها شكايت كردند

لك لك ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند

لك لك ها گرسنه ماندند و شروع كردند به خوردن قورباغه ها

قورباغه ها دچار اختلاف ديدگاه شدند

عده اي از آنها با لك لك ها كنار آمدند و عده اي ديگر خواهان باز گشت مارها شدند

مارها باز گشتند و همپاي لك لك ها شروع به خوردن قورباغه ها كردند

حالا ديگر قورباغه ها متقاعد شده اند كه براي خورده شدن به دنيا مي آيند

تنها يك مشكل براي آنها حل نشده باقي مانده است

! اينكه نمي دانند توسط دوستانشان خورده مي شوند يا دشمنانشان


واقعن جالبه.نیست
؟

مینا رو هم پس اش دادم به خاله ام.اتاقم رو کرده بود مثله بازار
تازه بدی ای هم که داشت این بود که عوض اینکه روی شونه بشینه، میومد روی سر آدم می نشست.نمی دونین چه استرسی به آدم وارد میشه وقتی یه مینا می نشینه روی سرتون :دی


ووووووووی یه چیززیییی
پریشب با مامان رفته بودیم بیرون.نزدیکهای خونه یک عروسک فروشی بود یه عااااااااالمه عروسکهای خوشگل داشت.اما چیزی که بیشتر جلب توجه می کرد یه عالمه قفس _ شاید 10-15 تا_ بود که همه جای مغازه اش گذاشته بود.توشون فکر می کنین چی گذاشته بودددددددد؟؟؟
همستررررررر
یه عالمه تپل مپل ریزه میزه.باسشون چرخ هم گذاشته بود توشون بدو بدو می کردن
تازه بعضی وقتها هم دوتایی می رفتن توی چرخ.می خواستن دوتایی بدو اند توی چرخ اما هر کدوم هم در جهت مخالف.


نتیجه اش این میشد که دوتایی قلت می زدن می افتادن روی همدیگه بعد یکیشون می افتاد بیرون اون یکی تا زمانی که اولی دوباره می اومد توی چرخ فرصت رو غنیمت می دونست تند تند می دوید توی چرخ


انقدر با مزهههههه و کوشولووو بودن که نگو.هر کدوم اندازه ی نصفه کفه دسته می بودن با رنگهای مختلف. ووی ووی می که دلم غش می رفت جلوی مغازه کلی نگاهشون کردم ^.^


حیف توی آپارتمان نمیشه جوجه همستر نگه داشت و الا انقدر دوستشون دارم که نگو ^.^
اما بابا با هر نوع جک و جونور توی خونه مخالفن.اون اوشه ی طفلک رو هم انقدر بهش نق زدن آخر اش مرگ با عزت رو به زندگی با ذلت ترجیح داد طفلکی
یکی از دوستهام همستر های دوستشو برده بوده خونه نگه داره.دوتا نر و ماده ازین سفید نازنازی ملوس خوشگلا که آدم دلش می خواد گازشون بگیره
نصفه شب میبینن سر و صدا و صدای جیغ میاد، این همسترا از قفسشون یه جوری فرار کرده بودن.همسایه طبقه پایینشون هم به هوای اینکه موش اومده تو خونه جفتشون رو با بیل... زده بود کشته بود تیت و پر کرده بود طفلی ها رو
مردک ئه وحشی ئه وحشییییییی
دلم خیلی سوخت باسشونننن

اومممم.دیگه همینا دیگه.باسه ی امروز بسه زیاد حوصله ی چیزی تعریف کردن ندارم

Saturday, August 9, 2008

Nima

خوب بالاخره يك عدد پرنده گرفتم
موجود خوشگلي نيست اصلن.اما تا دلتون بخواد شيطون و تخس ئه
البته ماله من نيست اين مينا.مال خاله ام ئه چند روزي اومده مهموني
اما از همون ساعت اول يك جاي گنده توي دلم براي خودش باز كردش ^.^
يك عدد مرغ ميناست اما بنا بر روايات_ ما كه نديديم اما ميگن _ پسر هستش و براي همين بجاي مينا بهش ميگن نيما
خيلي شيرينه من كه ازش واقعن خوشم مياد
انقدر هم گوش به بازي ئه كه نگو
فقط كافي ئه بفهمه بهش توجه نمي كني، هر كاري مي كنه براي جلب توجه


مثلن سيب زميني داري پوست ميگيري، يه دونه تيكه از پوست هاي سيب زميني رو ور مي داره و با اون پاهاي درازش حالا ندو كي بدو
اين نيماهه خيلي جونور بي چشم و رويي هستش. همون اول كه اومده بود هي كله اش رو مي كرد توي يقه ي خانومها، براي بار اول و دوم بامزه بود اما كم كم پس گردني نثارش مي شد همه اش طفلك رو :دي
خوشم مياد غريبي اش هم نمي كنه، صبح رفتم واسه خودم آبميوه ريختم ، بقيه اش رو كه گذاشتم توي يخچال ديدم از سر ليوانم كم شده، نيما هم مظلومانه داره يه چيزي رو مزه مزه مي كنه واسه خودش :دي


اونهمه آب ميوه خورده اگر مريض نشه خوبه.موجوده شكم باره...

همه اش هم كه بايد مواظبش باشي نخ و اينها نخوره.يك زنگوله داره كه از صداش خوشش مياد، با يك نخ كلفت زنگوله رو بسته بوديم براش.نگاه كرديم ديديم زنگوله از دهنش آويزونه :|
20 سانتي متر نخ به چه ضخامت رو خورده بود

حالا يكي نيما رو گرفته يكي داره نخ رو مي كشه از توش بيرون.بساطي داشتيم با اين موجوده خنگ ئه شكمو ئه زشت ئه مارمولك نما
دقيقن هم عينهو مارمولك بدو بدو مي كنه.يني وقتي چيزي ور ميداره و فرار مي كنه مي دلم رو ميگيرم مي خندم
يا مثلن اين جونور عاشقه انگور ئه
در يخچال رو كه باز مي كني
ميپره تو يخچال
يه دونه انگور ور ميداره و حالا ندو كي بدو


بهش ميگم آخه موجود ابله كي خواست ازت بگيره؟حداقل بده بشورمش برات
ولي خوب حاليش نميشه كه
مي بره يه جا با لذت مزه مزه مي كنه همون يه حبه ي انگور رو

حرف زدن بلد نيست اما خوب بهش ميگي نيما؟ ميگه ها ^.^
صد دفعه بهش گفتم ها نه، بگو بعله :|
حالا نميگي "جون" به جهنم اما حداقل نگو "ها" :دي
يك چشمهاي درشت و ملوسي هم داره با مژه هاي بلند

دعواش كه مي كني با همون چشمها زل مي زنه توي چشمهات .دقيقن ياده گربه ي شرك مي افته آدم
امروزم كشف كردم از يكي از رژ لبهام خيلي خوشش مياد :دي

اونو كه مي زني لبتو مي بري نزديك صورتش يك لبي ميگيره پدر سوخته .نيم ساعت مي خنديديم
سوت زدن هم كه ياد گرفته، فكر كنم دختر بازي ميشه اين نيماهه :دي

به احتمال زياد ديگه مسنجر نيام :دي

كاره خاصي ندارم ديگه اونجا، آن ميشم بدتر فقط اعصابم خورد ميشه
از صبح هم نشستم كارت ويزيت زدم براي يكي از دوست جانها، يك سري خورده ريز ها رو مجيد آنلاين درست كردم و حالا فقط مونده اسمايل ها رو عوض كنم
منم اصلن حسش نيست تهنايي اين كار رو بكنم
مثلن حواسم نباشه بجاي اسمايله دسته گل، وردارم اينو بزنم
يك مدت احتمالن استفاده از اسمايل ها منسوخ ميشه اونوقت

در كل امروز روز خوبي بود، به اغلب كارهام رسيدم
مي دونم فردا هم بهتر از امروز خواهد بود...دين دين ....