Thursday, May 24, 2007

اطلاعیه.فراخوان همگانی

هم اکنون اطلاع یافتیم کلاغ خوشملمان توسط داداش گرامی به یغما رفت
از تمامی طرفداران حقوق ضعفا و سازمان ملل و سازمان صلح جهانی و غیره و غیره تقاضا می شود یه فکری بکنین
من کلاغ ام رو میخواممممممممممممممم

the return of maman........دِه ریترن آو مامان

امروز، انتظارها به سر اومد، بالاخره مامانم بعد از چند هفته و اندی!!! ( مُرده ی این زمان اعلام کردنم ام!! ) به خونه مراجعت کرد
کلی خوشحال شدم و ذوق کردم، کلی هم بوسم کرد :اسمایل پز دادن:
بعدش که کمی خستگی در کرد، نوبت بحث شیرین سوغاتی ها رسید
من که از قبلش کلی به طفلک سفارشات لازمه کرده بودم که اگه برام خواستی فلان چیز بگیری، فلان رنگ بگیر و اینا :دی
واسه من از همه بیشتر سوغاتی آورده بود
یه روسری خوش رنگ و یه کیف قشنگ به اضافه ی یه عالمه وسایل تزئیناتی تریپ خوشمل که به در و دیوار اتاقم آویزون کنم و یه عالمه کارت پستالهای خوشمل تر از همه ی شهرها و استانهایی که دیدن کرده بود
خلاصه کلی ذوق کردم.مخصوصن یه کلاغ خوشمل با مزه که روی چوب نشسته بود و یه گل هم نمی دونم به کجاش کرده بود!!!!
بعدشم نشستم کنارش تا در مورد مسافرت اش بگه
بیشتر از همه در مورد مهربونی مردم لرستان تعریف می کرد، غار علیصدر که رفته بود و پل دختر و لاله های سرنگون و اینا
کلی غصه خوردم که دوربین رو همراهشون نبرده بودن
آخرش هم در مورد اصفهان تعریف می کردن که روز آخر توی یک خانه ی معلم بودن، با چمدونهاشون و غیره طفلی ها رو انداخته بودن بیرون و کلن خانه ی معلم رو تخلیه کرده بودن برای وورود محمود جون
بعد من پرسیدم مگه محمود جون چند تا اتاق لازم داشته؟
مامان تعریف کرد که اگه خودش تنها بود که مشکلی نبود با کلی وزیر وزرا که اونها هم با زن و بچه هاشون اومده بودن!!!!!
منم باید برم یه شوهر وزیر پیدا کنم ، بعدشم دوره ی بعدی به محمود جون رای میدم ، اونوقت همه اش با شوهر ام میرم مسافرت عشق و صفا
حال میده ها

من نمی دونم، کی واقعن دلش میاد موجود مهربون! با سواد!!! جذاب!!!! شیک پوش!!!! و از همه مهم تر فردی دارای ایده های به این بکری!!!! که با ایده هاش همیشه ملت رو غافلگیر می کنه!!!! و خنده!!! و نیشخند بعضن رو بر لبان دوستان و دشمنان جاری می کنه، حتی بهش چپ نگاه کنه!!!
پووووووووووف!!!!
اصلن از فکرش هم تنم مور مور میشه!!!!


این قسمت ها خود سانسوری شد....


نمی دونم!!! بهر حال مهم اینه که نذاریم دشمنان بر ما غلبه پیدا کنند!!! ما انرژی هسته ای میخوایم!! حتی اگه نون برای خوردن نداشته باشیم!!! به قول ماری آنتوانت بریم بیسکویت بخوریما

Tuesday, May 22, 2007

یه روز سرد تابستونی

امروز باز از اون روزهاییه که با خودم فکر می کنم که بودم، چه بودم و آمدنم بهر چه بود.از آمدنم مردم دنیا رو چه سود
واقعن برای خودم فقط زندگی می کنم؟اگه قرار بود هر کس برای خودش زندگی کنه،خوب خدا می تونست اینهمه سیاره که درست کرده، هر کدوم از آدمها رو هم توی یه سیاره قرار بده
الان ما همگی داریم جسمن توی یک سیاره زندگی می کنیم، اما هیچ فرقی با هر کس در سیاره ی خود نداره الان
روز به روز
دلها دارن سنگ تر میشن و زبانها چرب تر
به هر کسی میخوای
با دقت نگاه کن
اگه مشکش به دستت حل بشه
از تو بهتر در دنیا نیست
خوبی، گلی، ماهی، عزیزی و خیلی چیزای دیگه که تا بحال تو عمرت همه رو یکجا نبودی!!!!
اما وای به وقتی که
کسی مشکل داشته باشه
تو سعی ات رو بکنی
اما نتونی کمکش کنی
از تو منفور تر، بی وجدان تر و بی شعور تر حتی!!!! توی عالم بشریت وجود نخواهد داشت
میخوام بدونم چرا اینطوری ئه
چرا دیگه حتی رفیقهای من، بوی چهار سال پیششون رو نمی دن
چهارسال پیش
همه چیز بوی خوبی می داد، بوی مهربونی، حتی اگه دعوا می کردیم، بوی تنفر توش نبود
اما الان
یک بوی بد، حتی بدتر از کینه و نفرت، بین تک تک سلولهای همه مون نفوذ کرده.تا عمق جونمون رفته و هیچ جوره نمیخواد ازمون دور بشه گویا!!!
بوی جوراب نیست، بوی تخم مرغ گندیده و پنیر فاسد شده هم نیست
بوی ریا ئه.بوی نیرنگ
که حتی بیشتر از بوی جورابهای همیشه بودار داداشم حالم رو به هم میزنه
هوا گرمه.خیلی گرم
اما من سردمه
دستام یخ کرده و منم یچ کاری برای گرم شدن نمی کنم
چون این سرما رو خوب میشناسم
سرمایی نیست که حتی اگه بری توی کوره آهنگری، از بین بره
مشکل از قلبم ئه
قلبمه که داره هر روز، بیشتر از روز قبل، سرد و منجمد میشه
دیگه نه به دوستی اعتماد دارم، نه از دشمنم بیزارم
فقط و فقط خودم برام مهم شده
اینکه توی کار خودم، بهترین باشم
تا الان مشکلی نبود با این احساس ام
اما الان دارم میبینم، همونطور که من از این رفتار بقیه اذیت میشم، حتمن بقیه هم از این رفتار من اذیت میشن
دیگه این من رو دوست ندارم
منی رو دوست دارم که حتی توی بیشترین سرمای زمستون، دستاش داغ داغ باشه

به آغوش گلدنت باز می گردیم گویا

دیروز بعد از یک ماه و اندی، بالاخره موفق شدم ای دی اس ال رو از نزدیک لمس کنم!!!!

از دو ماه پیش که ای دی اس ال ام قطع شده بود، گفتم دیگه از گلدنت نمی گیرم
قرار شد برم از صبانت بگیرم
خلاصه رفتیم به صبانت سفارش دادیم، 512 بگیریم
اما چه سود!!!!!
تازه دیروز بعد از یکماه وصل شد.هی هر روز و همه ش منو سر می دووندن که گلدنت هنوز پورت شما رو تخلیه نکرده!!!
بعد گلدنت خجالتمون داد و پورتمون رو ول کرد!!! لنگر اش رو از روش برداشت!!! یا هر چی!!!!!!!

بعد دیشب ای دی اس ال وصل شد، دیدیم بهبهبهبهبه چه سرعت توپی!!!
مکشوف شد که سرعت اش 128 ئه :دی
زنگ زدیم به پشتیبانی که بهبه آقایون محترم و مهربان!!!!! خودتون با خر طرف هستین!!!! 128 انداختین بهمان و پول 512 گرفتین؟!!!!!

طرف گفت خط تلفن شما 128 بیشتر ساپورت نمی کنه!!!!!!!!!!
ما هم گفتیم باشه شما راست میگین اما همون دکل مخابرات!!!!! به هر قسمت عضو شریف!! آدم دروغ گو!!!!

و زنگ زدیم مخابرات، گفتن نخیر اصلن و ابدن!!! هم اینجوری نیست.خطی که 64 رو ساپورت کنه 512 که سهله 2 مگ هم ساپورت می کنه

خلاصه این سرعت اش در حد گازوئیلی ئه! ینی من به دوستم پی ام که میدم اگه بلند بشم برم شهرشون!!! و بهش حرف ام رو بگم!!! زودتر می رسه بهش!!!!
و در آخر با اکثریت آرا تصمیم گرفته شد که دوباره به آغوش گلدنت باز گردیم.منتها این بار با 512 :دی