Tuesday, January 18, 2011

حرف حساب جواب نداره

نشسته بودم فوتبال میدیدم
بعد خواهر زاده ی گرامی اومده میگه خاله بیا کاغذ بده خاله بیا ال بده بل بده میخوام نقاشی کنم
میگم بچه جان برو اون ور دارم تی وی نگا می کنم
باز گیر میده
بابا حرف می زنی هیچی ازین فوتبال نمی فهمم!
بعد میگه این آقاهه هی داره داد می زنه صداش از من بلند ترم هست زورت به اون نمی رسه؟
بعد که فکر می کنم میبینم راس میگه بچه.این خیابانی خودشو خفه کرد! بس که نعره زد.
بعد تصور می کنم با اون ریختش سرخ شده کبود داره هی می گه گلللللللللللللللللللللل نه گل نشد :|
میخندم میرم کاغذ و ال و بل میدم دستش بره یه گوشه نقاشی بکشه
بعدش اومده نقاشیش رو نشون میده میگه چطوره؟ میگم باریکلا خوبه برو اونور
میگه خاله فوتبال چیه انقد زل زدی بهش؟
میگم یه ورزشه.سعی می کنن توپ دست اون یکی نیافته
میگه ینی هر کس توپ دستش باشه باید به بقیه نده؟
میگم اوهوم
خوب چرا به هر کدومشون یه توپ نمی دن که سر توپ با هم دعواشون نشه؟
می مونم چی بگم خوب:-/