Saturday, December 11, 2010

نمیذارن بریم فضا!!!!

چند وقت پیش یه جا خوندم ناسا کارمند استخدام می کنه
به این صورت که افرادی رو میخواد که داوطلبانه برن روی یه سیاره دیگه برای زندگی
خوب تا اینجاش فوق العاده بود ایده
کلن هیش کی دور و بر ادم نباشه.شاد و خندان تک و تنها..یه سیاره مثلن باسه خودت تنهای تنها
بعد مثه مسافر کوچولو یه گل رز خوشگل بکاری و هر روز مثل خل و چل ها آبش بدی.کلن زندگیت بشه آب دادنه اون گله ..هر وقتم خواستی میری صله ارحام یه سر می زنی به زمین...اونجوری مشهد اومدن ثوابشم چندین برابر میشه حتی !
اما ناسا گفته بود مهم ترین شرط اینه که اون افراد نمی تونن دوباره به زمین برگردن
خلاصه ما هم یک غلطی کردیم و یه روز سر میز نهار گفتیم اره عجب ایده جالبی
یهو یه صدای یه پق گنده اومد و مامان های های اشک ریزون که چه معنی داره دختر تنها بره فضا ! حالا انگاری واقعن میخواستم برم! بعد گفتم مامان جون اونجا که ایرانی نداره بخوای بترسی بهم نظر داشته باشن که! بنکلن ادمیزاد نداره
بعد گفت همینجا چشه ما واست چی کم گذاشتیم و اینا
بعد گفتم بابا خداییش مزه میده آدم تهنای تهنا بیابون برهوت هر وقت خواستی بری بیرون ...هر وقت شبم خواستی بخوابی هی یکی نیاد بگه ماندانا تا این وقت شب بیداری بگیر بخواب بچه ( و یه چشمک زدم به بابا) و در ادامه کلی از مزایای زندگی اونجا گفتم
خلاصه اینا باورشون شده بود ما جدی جدی میخوایم بریم باسه خودمون زندگی تک سلولی در فضا تشکیل بدیم!
بعدش که نهار تموم شد، بابا یه استدلال خعلی خعلی خوب باسم آورد که حتی دیگه فکر رفتن به فضا رو هم به خودم راه ندم
پدر:دخترم ؟ اونجا که اینترنت نداره!