نشستم جلوی تی وی دارم فیلم میبینم..
.یهو توی یه صحنه از فیلم تلفن شخصیت اول زنگ میخوره
سانی از توی آشپزخونه :مانی زنگ خونه رو میزنن.ببین کیه!
بابا از توی اتاقش: اگه با من کار داشتن بگو نیستم
..بی پدرا نمیذارن چند دقیقه با خیال راحت بخوابیم
می از جلوی تی وی:باهوش ها اینکه صدای زنگ تلفن ئه
بابا از توی اتاقش:بازم اگه با من کار داشتن بگو نیستم..ببینم میذارین یه چرت بخوابم یا نه
!
می دوباره:پدر جان با شوما کسی کار نداره راحت بخواب
سانی از توی شپزخونه:اگه با من هم کار داشتن بگو دستم بنده.
خودم تماس میگیرم
می سه باره:بابا جان اصن مال ما نیست که!
یهو میبینم بابا از توی اتاقش اومده بیرون
:این ها شعور ندارن؟
بهش بگو چشمای کورش رو باز کنه
وقتی داره شماره میگیره
بعد چشمش میافته به تی وی
بعد همه با هم نگاه تو دوربین
!

سانی از توی آشپزخونه :مانی زنگ خونه رو میزنن.ببین کیه!

بابا از توی اتاقش: اگه با من کار داشتن بگو نیستم

می از جلوی تی وی:باهوش ها اینکه صدای زنگ تلفن ئه

بابا از توی اتاقش:بازم اگه با من کار داشتن بگو نیستم..ببینم میذارین یه چرت بخوابم یا نه

می دوباره:پدر جان با شوما کسی کار نداره راحت بخواب

سانی از توی شپزخونه:اگه با من هم کار داشتن بگو دستم بنده.

می سه باره:بابا جان اصن مال ما نیست که!

یهو میبینم بابا از توی اتاقش اومده بیرون




بعد چشمش میافته به تی وی
بعد همه با هم نگاه تو دوربین
