Tuesday, August 5, 2008

دوستی از نوع دوم

امروز یکی از دوست جانهای عزیز و معزز و گرامی پی ام داد
من به شخصه دو نوع دوست دارم توی مسنجر ام
یک دسته توی فرند لیستم اند
یک دسته توی ایگنور لیست
برای هر دو هم احترام قائلم.شنیدین که میگن آدمها با هم برابرند اما بعضی ها برابر ترند؟حکایت دوست جانهای منه که همه عزیز اند اما بعضی عزیز تر اند

امروز یکی از دوستان فرند لیستی ام پی ام داد که بهبه سلام ماندانا چطوری؟ چه خبر فلان بهمان
می دونین بعضی دوستهای فرند لیستی هستن که سال به سال پی ام نمیدن برای همین وقتی پی ام میدن آدم تک تک سلولهای بدنش به وول وول میافته که ای بابا خدا بخیر کنه ینی باز چی میخواد از جونه منه بدبخته بیچاره ی بی نوای طفلکه مظلوم

خلاصه اینکه این دوسته عزیز و لذیذ به ما پی ام داد و شروع کرد به احوالپرسی.منم که کم طاقت، و یکم هم رک هستم، و خوب ابهشون گفتم چیشده این طرف ها، کاشکی همیشه کار داشته باشی که مزاحم اوقات شریفم بشی
البته این دوست جان شب قبلش به من پی ام زده بود و گفت اگر امکان داره یک سایت می خوام بزنم، برام درستش کن
منم حالم گرفته شد با خودم گفتم خوبه میگه میخواد سایت "بزنه" و اومده تمام کار رو میده به من.اگر میخواست سایت"بزنم" حتمن باید هاست و دومین هم تقدیم می کردم یحتملن

خلاصه که گفتم شرمنده بخدا اما کارهای سایت خودم و قالب مجید آنلاین مونده، که این دوست عزیز گفت خوب بگو نمی زنم چرا ناز می کنی؟
نمی دونم چرا ملت اینطوری ئه اخلاقشون، فکر می کنن رفیق ینی حمال، رفیقی هم که تمایلی به حمالی نداشته باشه لیاقت دوستی ئه پر از مهر و صفای شما رو نخواهد داشت

خلاصه امروز که دوباره پی ام داد، گفت می خوام یه سایت بزنم، ایده می خوام
منم خوشحال که خوب حداقل یک کاری از دستم بر میاد، بهش لینک دادم گفتم برو ببین

بعد یهو پی ام زد خوب حالا چکارش کنم؟
گفتم نگا کن! لینک رو چکار می کنن مگه معمولن؟ :-/
شماها با لینک کاره دیگه ای می کنین معمولن؟ اگر موارد استفاده ی دیگه هم داره که من نمی دونستم ممنون میشم من رو هم مطلع کنین

در کل اینکه گفت منظورم اینه که کمک می کنی؟میخوام اینترو بزنم و فلان و بهمان و کلی هم با خوشحالی توضیح میدادش
تو بی آنست، هیچ علاقه ای به شنیدن توضیحاتش نداشتم ولی خوب ادب، حکم می کرد گوش کنم و هر از گاهی یک کلمه بنویسم خوب؟ بهبه چه عالی!

و در آخر گفت حالا کمکم می کنی؟
گفتم نه :دی

توقع تشکر نداشتم، توقع این رفتار رو هم نداشتم که بی خداحافظی و نه حتی تشکر بابت ایده ها، بذاره بره
ینی من موندم انقدر رفاقت ها بوی جوراب داداش من رو میده؟
خیلی دلم می خواد یک دفعه یک همچین رفتاری با یکی از این دوستان بکنم ببینن فقط بچه ی همسایه ی ما غازه؟ با مرغ همسایه زود بزرگ میشه یا هر چی

خلاصه اینکه من دوست بی ادب دوست ندارم، آخه مامانم همیشه شدیدن تاکید می کنن با افراد بی ادب نباید حرف بزنم کلن
می دونین، صد البته می دونین که دوسته آدم بی ادب باشه شما رو هم بی ادب می کنه
و خلاصه از اونجایی که هیچ خوشم نمیاد یک روزه خوشگل رو یکی از دوستان عزیزم بخاطر خودخواهی هاش خراب کنه، اینگنورش کردم
اوممم.احتمالن از اونجایی که لینک وبلاگم رو سند تو آل کردم احتمال اینکه اون شخص بیاد و این متن رو بخونه زیاده، همینجا اذعان می کنم که آره ...د جان با خوده خودت هستم برادر من .خیلی هم چاکرم ولی شرمنده من لیاقت رفاقت با شما رو ندارم برو با کسایی رفاقت کن که مثل خودت معیارشون برای دوستی، چیزهایی فراتر از ارزش های آمیزادگانی باشه :-/

اگر دیگه اینجا چیزی ننوشتم بدونین توسط این شخص ترور شدم :| اگر هم شنیدین خودکشی کردم باور نکنین، من هیچ وقت خودکشی نمی کنم مگر اینکه منو به زور خودکشی کنن

اوممم، راستی با اکثریت آرا اهل و عیالات خونه و جمع کردن شهود محلی تصمیم گرفتم یک عدد پرنده ی دیگه بجای اوشه بیارم و بزرگ کنم. بجز شتر مرغ و بوقلمون اگر پرنده ی خوب و ساکتی که مظلوم باشه و ترجیحن حرف زدن هم یاد نگیره و لوس هم باشه و ناز هم باشه و بوسش کنی نوک ات نزنه، سراغ دارین توی کامنت بنویسین تا ببینم آخر اش چی میگیرم
شاید جغد بگیرم آخه شنیدم حرف نمی زنه ولی خوب توجه می کنه :دی

شب بخیر